مالیخولیا چیست؟
مالیخولیا چیست؟
مالیخولیا کلمهای است که ریشه در دوران یونان باستان دارد. در حقیقت مردمان یونان باستان از این اصطلاح برای توصیف حالات احساسی فرد مبتلا به افسردگی استفاده میکردند. از منظر آنها کسی که در غم، اندوه و ناامیدی عمیق فرو میرفت، مبتلا به مالیخولیا بود. خوب است بدانید که این بیماری چندان سطحی نیست و گاهی واقعاً بیمار را در حالتی وخیم و ناراحتکننده فرومیبرد.
افسردگی مالیخولیا شکلی از اختلال افسردگی اساسی است که با ویژگیهای مالیخولیایی خود را نشان میدهد. افسردگی مالیخولیا یا افسردگی پنهان یک شکل از افسردگی است که در آن علائم بالینی افسردگی کامل نیستند، اما افراد ممکن است احساس کاهش انرژی، عدم تمایل به برقراری روابط اجتماعی و احساس بیارزشی و ناامیدی داشته باشند. به طور کلی، افسردگی مالیخولیا با افسردگی ساده تفاوت دارد، زیرا علائم افسردگی ساده کمتر شدید بوده و برای تشخیص آن باید به پزشک یا متخصص روانپزشک مراجعه کرد.
علائم مالیخولیا چیست؟
علائم مالیخولیا مشابه علائم افسردگی است، اما در مالیخولیا فرد مبتلا علائمی با شدت بیشتر را تجربه میکند.
اکثر افرادی به مالیخولیا مبتلا میشوند سرعت خود در انجام وظایف و فعالیتها هرچند سطحی و ساده را از دست میدهند. افکار افراد مبتلا به مالیخولیا فوقالعاده کندتر از افراد سالم و حتی مبتلا به انواع دیگر افسردگی است. این گروه حتی در عمل صحبت و گفتار نیز ضعیفتر از سایرین عمل میکنند و بهسختی میتوانند بر گفتار خود تمرکز کنند.
افرادی که مبتلا به مالیخولیا هستند ممکن است علائم و حالات زیر را نیز داشته باشند:
بسیار سطح هوشیاریشان پایین باشد یا ساکن باشند، بهویژه در ساعات صبح در سطح پایینی هستند
بیان یا پاسخ احساسی بسیار ضعیفی را از خود نشان میدهند
احساس ناامیدی و گناه شدید دارند
به خودکشی کردن فکر میکنند
اشتهای خود را از دست میدهند و وزن کم میکنند
بدخواب هستند و از صبح زود از خواب بیدار میشوند
در تمرکز کردن بر یک یا چند مسئله ضعیف عمل میکنند
در به خاطر سپردن چیزها دچار مشکل میشوند
در موارد حادتر مالیخولیا، فرد صداهایی میشنود و تصاویری را میبیند که وجود ندارد
علائم افسردگی مالیخولیایی صبحگاه شدیدتر است
علل ابتلا به مالیخولیا
تحقیقات نشان داده اند دلیل مشخصی برای ابتلا به بیماری مالیخولیا وجود ندارد. اما برخی از محققان بر این باورند که تغییرات بیولوژیکی در مغز می تواند عامل ایجاد کننده این نوع افسردگی باشند. برخی محققان نیز عقیده دارند موارد زیر می توانند در بروز مالیخولیا نقش داشته باشند:
افزایش سن
بی ثباتی روانی
بستری شدن در بیمارستان
ژنتیک، سابقه خانوادگی، آسیبهای گذشته، شیمی مغز و هورمونها ممکن است همه موثر باشند. افسردگی مالیخولیایی به طور کلی منشاً زیستی قوی دارد.
درمان افسردگی مالیخولیایی
دارو درمانی
این بیماری و مشکل، با انواع جدیدی از داروهای ضدافسردگی مانند فلوکستین (پروزاک)، سیتالوپرام (سلکسا)، پاروکستین (پاکسیل) درمان میشود. این داروها در دستهی «اساسآرآی»ها جای میگیرند.
باوجوداین، برخی بیماران همچنان نسبتبه درمان داروییِ گروه «امآاُ»ها پاسخدهی بهتری دارند. از زمرهی این گروه دارویی میتوان به تریسیکلیک اشاره کرد.
دستهی دارویی دیگری که برای درمان استفاده میشود، افکسورها مانند ونلافاکسین هستند. این داروها به جایگزینشدن سروتونین (یکی از انواع هورمون های شادی) و نوراپینفرین (هورمون استرس) در مغز کمک میکنند.
باوجود مصرف داروها، مواد شیمیایی باعث بهوجودآمدن احساس سرخوشی در فرد میشوند.
گاهی نیز از سایر داروهای ضدافسردگی مانند آریپیپرازول برای افزایش اثربخشی داروهای ضدافسردگی دیگر استفاده میشود.
مشاوره درمانی
علاوهبر دارودرمانی، با گفتوگو و مشاوره نیز میتوان در جهت بهبود سلامت و درمان این بیماری اقدام کرد.
گفتوگودرمانی و مشاوره در کنار دارودرمانی اثر بیشتری دارد. در مشاوره و گفتوگودرمانی، بیمار و درمانگر متخصص، دربارهی علائم این مشکل و موضوعات پیرامون آن صحبت میکنند.
این درمان به افراد کمک میکند:
- توانایی مقابله با بحرانها و وقایع سخت را پیدا کنند.
- رفتارها و عقاید منفی را با نمونههای مثبت و سازنده جایگزین کنند.
- مهارت های ارتباطی خود را بهبود ببخشند.
- با چالشها روبهرو شوند و مسائل را حل کنند.
- عزت نفس را در خود افزایش دهند.
- احساس مدیریت و رضایت را به زندگی خود بازگردانند.
گروه درمانی
درمانهای گروهی نیز فکر خوبی است و باعث میشود فرد مبتلا به بیماری احساس تنهایی نکند و از تجارب دیگران استفاده کند. در گروهدرمانی امکان بهاشتراکگذاشتن احساسات و صحبتکردن دربارهی آن برای همه وجود دارد.
در بعضی مواردِ شدیدتر نیز از درمانهای ایسیتی استفاده میشود. در این درمان، الکترودهایی به سر متصل میکنند و از این طریق، سیگنالهای الکتریکی به مغز میفرستند. این درمان باعث ایجاد شوک و تحریکی خفیف در مغز میشود. این روش هماکنون رایج است و مفید هم شناخته شده، اما همچنان دربارهی کیفیت آن ابهاماتی وجود دارد.
درهرحال برای درمان، باید ترکیبی از تمام روشهای درمانی، بنابه تشخیص متخصص و شدت بیماری فرد، مورداستفاده قرار بگیرند.
___________________________________________________________
مقالات دیگر