سندرم استکهلم (Stockholm Syndrome) چیست؟
سندرم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم به عارضهای روانشناختی اشاره دارد که اغلب در موقعیتهای گروگانگیری اتفاق میافتد؛ زمانی که گروگانها شروع به شناخت و همدردی با گروگانگیر خود میکنند. این موقعیت حتی در مواقعی که گروگانگیر با گروگان بدرفتاری میکند هم اتفاق میافتد. در این موقعیت، مدیریت منابع حیاتی (مانند غذا، آب، پناهگاه و غیره) و تنبیه و تشویق توسط گروگانگیر صورت میگیرد.
سندرم استکهلم یک مکانیسم مقابله با موقعیت اسارت یا سوء استفاده است. افراد در طول زمان احساسات مثبتی نسبت به اسیرکنندگان یا سوء استفادهکنندگان خود پیدا میکنند. برخی از جمعیتهایی که به این بیماری مبتلا میشوند شامل زندانیان اردوگاه کار اجباری، اسیران جنگی، کودکان آزار دیده، بازماندگان زنای با محارم، قربانیان خشونت خانگی، اعضای فرقه، برخی ورزشکاران دارای مربیان خشن و … هستند. در یک جمله در جواب اینکه سندرم استکهلم به چه معناست باید گفت یک پاسخ روانی است و زمانی اتفاق میافتد که گروگانها یا قربانیان سوء استفاده با مجرمان پیوند برقرار میکنند. این ارتباط روانی در طول روزها، هفتهها، ماهها یا حتی سالهای اسارت یا آزار ایجاد میشود.
سندرم استکهلم چگونه نام گرفت؟
اصطلاح سندرم استکهلم (یا Stockholm Syndrome) برای اولین بار، پس از سرقت از بانکی در استکهلمِ سوئد مورد استفاده قرار گرفت و بعدها توسط روانشناسی به نام فرانک اوخبرگ (Frank Ochberg) تعریف و نامگذاری شد.
طی این گروگانگیری، چهار کارمند بانک به مدت ۶ روز به گروگان گرفته شدند. جالب اینجاست طی این شش روز، قربانیان چنان وابستگی عاطفی به گروگانگیرها پیدا کردند که حتی از همکاری با پلیس سرباز زدند و پس از آزادی، در دفاع از گروگانگیران خود برآمدند.
عجیب است. این طور نیست؟ این ماجرا زمانی جالبتر میشود که میفهمیم ما هم ممکن است به این عارضه دچار باشیم.
علائم سندرم استکهلم چیست؟
شاید درک سندرم استکهلم به عنوان یک استراتژی واقعی بقا برای قربانیان آسانتر باشد. به این دلیل که به نظر میرسد شانس بقای قربانیان را افزایش میدهد و اعتقاد بر این است که تاکتیکی ضروری برای دفاع از نظر روانی و فیزیکی در برابر تجربه یک رابطه آزاردهنده، سمی و کنترلکننده است. سندرم استکهلم اغلب در روابط سمی که در آن اختلاف قدرت وجود دارد، مانند بین والدین و فرزند یا رهبر برخی فرقهها و اجتماع، دیده میشود. برخی از علائم سندرم استکهلم عبارتند از:
افرادی که سندرم استکهلم دارند:
احساسات مثبت نسبت به اسیر کنندهها یا سوء استفادهکنندگان دارند.
همدردی با عقاید و رفتارهای اسیرکنندگانشان میکنند. قربانی شروع به درک انسانیت اسیرکننده خود میکند و معتقد است که با آنها اهداف و ارزشهای یکسانی دارند.
احساسات منفی نسبت به پلیس یا هر کسی که ممکن است در تلاش باشد به فرد کمک کند تا از اسیرکننده خود دور شود، دارد. گروگان حتی ممکن است از همکاری علیه اسیرکننده خود امتناع کنند.
تلاش بسیار کم برای فرار میکند.
اعتقاد به خوبی آدم ربایان و مجرمان دارد.
مسالمت با اسیرکنندگان میکند، این یک استراتژی برای حفظ ایمنی است.
آموختن درماندگی اتفاق میافتد، این موضوع میتواند شبیه به جملاتی نظیر”اگر نمیتوانید آنها را شکست دهید، به آنها بپیوندید.” باشد. از آنجایی که قربانیان نمیتوانند از آزار یا اسارت فرار کنند، ممکن است شروع به تسلیم شدن کنند و به زودی متوجه شوند که اگر تمام قدرت خود را در اختیار اسیرکنندگان خود قرار دهند، برای همه اوضاع آسانتر است.
احساس ترحم نسبت به سوء استفادهکنندگان دارند، با این باور که آنها در واقع خود قربانی هستند.
تمایل به پیدا کردن راههایی برای جدا شدن از عاملان و بهبودی ندارند. در اصل، قربانیان ممکن است کمتر به خود وفادار باشند تا به آزارگرشان.
علت سندروم استکهلم چیست؟
روانشناسان طبق روانشناسی رفتارگرا معتقدند که سندروم استکهلم زمانی رخ میدهد که گروگانگیر در ابتدا و بهعمد جان اسیر را تهدید کند و پس از یک کشمکش ساختگی، تصمیم بگیرد که از جان او بگذرد و او را نکشد.
گروگان هم برای ازبینرفتن این تهدید، احساس قدردانی نسبت به اسیرکننده خود پیدا میکند. علاوه بر موقعیت بالا قدرت و شخصیت آزارگر میتواند باعث وقوع این موضوع شود. مواردی مثل شیوه تقسیم آب و غذا، پرداخت حقوق و… بهتشدید این پدیده کمک میکند.
سندرم استکهلم چطور ایجاد میشود؟
در زیر فهرستی از موادی که میتوانند در ایجاد سندرم در افراد نقش داشته باشند آمده است:
این وضعیت زمانی ممکن است ایجاد شود که قربانیان سوء استفاده معتقد باشند، خطری برای بقای جسمی یا روانی آنها وجود دارد و همچنین معتقدند که آزاردهندههای آنها این تهدید را عملی خواهند کرد.
وقتی با قربانیان آدم ربایی رفتاری انسانی میشود یا سادهتر به آنها اجازه زندگی میدهند، اغلب احساس قدردانی میکنند و ویژگیهای مثبتی را به گروگانگیر خود نسبت میدهند و معتقدند که واقعاً افراد خوبی هستند.
رفتار خوب/بد متناوب میتواند پیوندهای ترومایی ایجاد کند. سندرم استکهلم شکلی از پیوند ترومایی است که در آن قربانیان “منتظر رفتارهای بد” هستند تا رفتارهای خوب کوچک به آنها داده شود.
قربانیان از دیگران جدا میشوند. هنگامی که افراد در سیستمهای توهینآمیز قرار دارند، مانند وضعیت آدمربایی، دسترسی به اطلاعات و ارتباطات خارجی محدود یا حتی وجود ندارد. به این ترتیب، فقط ورودی مجرمان مجاز است.
انواع سندروم استکهلم
سندروم استکهلم حاد
این سندروم زمانی حاد میشود که گروگان با گروگانگیر و اهدافش همذاتپنداری شدیدی داشته باشد. یک نمونه از سندروم استکهلم حاد، پتی هرست ۱۹ ساله است.
در سال ۱۹۷۴ یکی از گروههای ستیزهجوی آمریکا موسوم به ارتش آزادیبخش سیمبین در کالیفرنیا او را از آپارتمانش در برکلی کالیفرنیا میربایند. دوازده روز بعد از این آدمربایی، پتی هرست کنار اعضای این گروه در حال دزدی از بانکی مشاهده میشود!
هجده ماه بعد افبیآی او را دستگیر میکند. او در بازجوییهایش معتقد بود که او را شستوشوی مغزی دادهاند و او مجبور به این کار شده است. در نهایت او به هفت سال زندان محکوم میشود ولی پس از ۴ سال از زندان آزاد میشود.
سندروم استکهلم سازمانی
این مورد علتهای مختلفی دارد ولی معمولا زمانی رخ میدهد که کارمندان برای دوره طولانی و چند ساله در سازمانی مشغول بهکار باشند. در این حالت یک وفاداری سازمانی در این کارکنان رخ میدهد و کارها و رفتار منفی کارفرما را توجیه میکند.
معمولا مدیران و رهبران سازمانها با روش های متقاعد سازی دیگران آشنا هستند و برخی از آنها با این تکنیکهای اقناعی کاری میکنند تا شرایط برای کارمندان منطقی جلوه کند و تمسخرها و رفتار کارفرما را برای خودشان توجیه کنند؛ در صورتی که اگر از بیرون به این قضیه نگاه کنید، متوجه میشوید که این رفتاری توهینآمیز است.
سندروم استکهلم معکوس، سندروم لیما!
سندروم لیما بهطور دقیق معکوس سندروم استکهلم است. یعنی در این حالت گروگانگیر با گروگان رابطه عاطفی برقرار میکند. تاریخچه این سندروم به گروگانگیری جنبشی در سفارت ژاپن در شهر لیما، پایخت پرو برمیگردد.
سندروم لیما باعث میشود تا گروگانگیر با گروگان رفتار مناسبی داشته باشد و حتی گاهی منجربه آزادی او نیز میشود.
سندروم استکهلم در روابط عاطفی
فرقی نمیکند دختر باشید یا پسر، مرد باشید یا زن، ممکن است در رابطه عاطفیتان به این پدیده بربخورید. حتی ممکن است وقتی این سندروم به سراغتان میآید احساس لیاقت و ارزشمندی خودتان را به کل نادیده بگیرید.
به همین علت، به تحمل هر آزاری تن میدهید. بهطور کلی یکی از دو طرف این رابطه ممکن است مورد آزار و اذیت کلامی، جنسی، فیزیکی و… قرار بگیرد و باز هم نسبت به شریکش احساس خوشایندی داشته باشد و رفتار او را هم برای خودش و هم برای دیگران توجیه کند.
معمولا این صحبتها را از افرادی که با این معضل دستوپنجه نرم میکنند، میشنوید:
با اینکه دستبزن داره ولی ته دلش هیچی نیست.
درسته که من رو تو جمع تحقیر میکنه ولی میدونم دوستم داره
اعتیاد داره آدم که نکشته! صد بار رفته کمپ ترک نکرده، بازم میبرمش کمپ.
آخی طفلک هر دفعه از دلم درمیاره، این همه کادو میخره برام …
در مجموع شرایط مختلفی پیش میآید که اطرافیانتان از تعهد، ترس و احساس گناهتان برای استثمار شما استفاده کنند.
سندروم استکهلم زنان
همان طور که اشاره کردیم، زنان بیشتر از مردان در معرض این سندروم هستند. یکی از شایعترین دلایل این اتفاق این است که زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر احساسات قرار میگیرند و فطرتشان به این صورت است که نیاز به محبت و توجه دارند.
همین موضوع مانند یک شمشیر دولبه است و میتواند شرایط سوءاستفاده از زنان را فراهم کند. مردانی وجود دارند که با علم به این موضوع در رابطه جلو میروند و بعد از دلربایی، تغییر رفتار میدهند. از عوامل شیوع این پدیده در زنان، کمبود اعتمادبهنفس و عزت نفس در آنها است. از مهمترین عوامل کمبود عزتنفس میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
محیط خانواده
کمالگرایی
شرایط محیط کار و کارفرما
تلاش برای رسیدن هدفهای دورودراز
قضاوت و تخریب خود
برای رفع این مشکل اولین و مهمترین کار این است که دست از مقایسه خود با دیگران و همچنین سرزنش خودتان بردارید تا در مقابل خواستههای نابهجای دیگران باصلابت بایستید و محکم نه بگویید.
سندرم استکهلم در جامعه امروزی
در حالی که سندرم استکهلم معمولاً با وضعیت گروگانگیری یا آدم ربایی همراه است، در واقع میتواند در چندین شرایط و روابط دیگر نیز صدق کند.
روابط توهین آمیز: تحقیقات نشان داده است افراد مورد آزار و اذیت ممکن است وابستگی عاطفی به سوء استفاده کننده خود پیدا کنند. آزار جنسی، جسمی و عاطفی و همچنین زنای با محارم میتواند سالها ادامه داشته باشد.
کودک آزاری: سوء استفادهکنندگان اغلب قربانیان خود را به آسیب، حتی مرگ تهدید میکنند. قربانیان ممکن است سعی کنند با رعایت قوانین، از ناراحت کردن آزارگر خود جلوگیری کنند. سوء استفادهکنندگان همچنین ممکن است مهربانی نشان دهند که میتواند به عنوان یک احساس واقعی تلقی شود. همین مسأله بیشتر کودک را گیج میکند و باعث میشود که او ماهیت منفی رابطه را درک نکند.
قاچاق جنسی: افرادی که مورد قاچاق قرار میگیرند اغلب برای مایحتاج خود مانند غذا و آب به سوءاستفادهکنندگان خود متکی هستند. هنگامی که سوء استفادهکنندگان آن را ارائه میدهند، قربانی شروع به ایجاد احساسات مثبت نسبت به آزارگر خود میکند.
مربیگری ورزشی: درگیر شدن در ورزش یک راه عالی برای ایجاد مهارتها و بهبود روابط بین فردی است. متأسفانه، برخی از این روابط ممکن است در نهایت منفی باشند. تکنیکهای سخت کوچینگ حتی میتوانند توهینآمیز شوند. ورزشکار ممکن است به خود بگوید که رفتار مربی به نفعش است و طبق یک مطالعه در سال 2018، در نهایت این روال میتواند منجر به سندرم استکهلم در ورزشکار شود.
روش درمان سندروم استکهلم
مهمترین کار، مراجعه به روانشناس
اگر فکر میکنید خودتان یا شخصی دیگر به این مورد مبتلا شدهاید، باید خیلی سریع به روانشناسها و رواندرمانگرها مراجعه کنید. مشاوره یا درمان روانشناختی برای اختلال استرس پس از سانحه میتواند به کاهش مشکلات فوری مرتبط مانند استرس و اضطراب کمک کند.
شناخت زبان بدن!
درست است، همان طور که اشاره کردیم گاهی فرد آزارگر و گروگانگیر بهعمد شرایط تنشی بهوجود میآورد و در ادامه مانند یک قهرمان آن تنش را برطرف میکند؛ اینجاست که ممکن است رابطه عاطفی بین شما و فرد آزارگر شکل بگیرد.
تقویت عزتنفس
خیلی از افرادی که به سندروم استکهلم دچار شدهاند، کمبود اعتمادبهنفس و عزتنفس داشتند. برای تقویت این مورد باید نظرات و نظریههای افراد خبره را خواند و از آن درس گرفت.
باید بدانید که این دو خصیصه، مهارتی اکتسابی هستند و با شناخت روشهای بهدستآوردنشان میتوانید آنها را تقویت کنید.
تقویت هوش هیجانی
شاید این مورد برایتان عجیب باشد ولی باید بدانید که عدم کنترل هیجان و احساس، از علتهای ابتلا به این سندروم است. عواطف نقشی اساسی در زندگی روزمره ما دارند و مثل یک شمشیر دولبه عمل میکنند. هم میتوانند مفید باشند و هم زیانبار. مدیریت و کنترل عواطف نیاز به هوش هیجانی دارد.
چگونه به افرادی که به سندرم استکهلم مبتلا شده است، کمک کنیم؟
درک روانشناسی زمینهای پیرامون سندرم استکهلم میتواند به شما کمک کند تا بدانید چگونه به فردی که به آن مبتلا است کمک کنید.
از قطبی شدن خودداری کنید. سعی نکنید قربانی را به صفات شرورانه متجاوز متقاعد کنید. این ممکن است باعث شود قربانی از مجرم دفاع کند.
از روش سقراطی استفاده کنید. از قربانی سؤال کنید که موقعیت را چگونه می بیند، چه احساسی دارد و چگونه فکر میکند و معتقد است که در آینده چه اتفاقی باید بیفتد.
بدون قضاوت گوش کنید در حالی که قربانی در مورد هر اتفاقی که رخ داده است فکر میکند و تجربه خود را پردازش میکند، گوش دهید و از تأمل برای نشان دادن نگرانی و تایید استفاده کنید.
نصیحت نکنید قربانیان سوء استفاده باید برای تصمیمگیری خود اختیار داشته باشند. اگر به آنها بگویید که چه کاری انجام دهند در این صورت به قربانی کمک نمیکنید تا عضله قدرت شخصی خود را بسازد. به یاد داشته باشید، راه شفای سوء استفاده اغلب این است که قربانی را توانمند کنیم تا خودش تصمیم بگیرد.
“قلاب” را شناسایی کنید. به قربانی کمک کنید تا تشخیص دهد که نیاز اساسی چیست که در رابطه با آزاردهنده برآورده میشود. وقتی قربانی بفهمد که چرا به این رابطه متعهد است، میتواند تغییرات مثبتی ایجاد کند.
آگاهی از پشتوانههای روانشناختی سندرم استکهلم میتواند به شما کمک کند تا بفهمید چگونه میتوانید به بهترین شکل به کسی که این بیماری را دارد کمک کنید. درمان آن کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. در حالی که بحث فراوانی در مورد پیامدهای قانونی این اختلال وجود دارد، در مورد چگونگی کمک به فردی که تحت تأثیر قرار گرفته است، بسیار اندک نوشته شده است. نکته اصلی این است که به یاد داشته باشید همیشه همدلی کنید.
_________________________________________________________
مقالات دیگر