روان درمانی اگزیستانسیال چیست؟
روان درمانی اگزیستانسیال
روان درمانی اگزیستانسیال یا وجود درمانی از نظر فلسفی یک رویکرد درمانی است که روی وضعیت انسان بعنوان کل تاکید می کند. تعریف واضحی از این روش درمانی وجود ندارد اما می توانیم بگوییم که در این روان درمانی علاوه بر تحسین ظرفیت ها و آرزوهای انسانی، همزمان محدودیت های فرد هم تصدیق می شود.یعنی هم جنبه های مثبت و هم منفی انسان در نظر گرفته می شود. وجود درمانی تا حدودی به روانشناسی انسان گرایانه، روان درمانی تجربی، عمقی و رابطه ای شباهت دارد.
این متد درمانی در درجه اول مربوط به افرادی است که در وضعیت ناخوبی به سر می برند و در رنج و بحران هستند. برخی از روان درمانگران از روش های متعددی برای کاهش اینگونه پریشانی ها استفاده می کنند تا به فرد بیاموزند که چطور باید با چالش های اجتناب ناپذیر مواجه شویم و زندگی بهتر، کاملتر و معنا دار تری را برای خود و دیگران بسازیم.
گروه دیگری از درمانگران وجودی خیلی مشکل گرا و علائم محور نیستند و صرفا به فرد کمک می کنند تا اقدامات لازم را در جهت اصلاح شناختها، رفتارها و رفع نقایص خود انجام دهد.
در اگزیستانسیال تراپی با اساسی ترین و دائمی ترین سوال ها در مورد وجود انسان روبرو هستیم: من کیستم؟ هدف من در زندگی چیست؟ آیا وجود من معنی و مفهومی دارد؟ چگونه باید زندگی ام را زندگی کنم؟
رواندرمانی اگزیستانسیال از کجا شروع شد؟
رواندرمانی اگزیستانسیال ( رواندرمانی وجودی) از فلسفه های فریدریش نیچه و سورن کی یرگگارد شکل گرفت که کی یرکگارد به عنوان یکی از نخستین فیلسوفان وجودی، این نظریه را مطرح کرد و در طول دههی 1840 چندین رسالهی مهم اگزیستانسیال به چاپ رساند که آثار او بعد از جنگ جهانی اول مورد توجه قرار گرفت. بعدها، نیچه با استفاده از مفاهیمی مانند اراده به قدرت و مسئولیت شخصی، نظریه اگزیستانسیالیسم را بیشتر توسعه داد و در نهایت می توان از فیلسوفانی مانند مارتین هایدگر و ژان پل سارتر (در اوایل دهه 1900 ) نام برد که آن ها را پیشگامان تفکر اگزیستانسیال میدانند.
اتو رنک نیز که نویسنده و روانکاو اهل اتریش و همچنین از نزدیکترین همکاران فروید بود، از جمله اولین درمانگران رواندرمانی وجودی بود که به طور فعال این رشته را دنبال کرد. در اواسط قرن 20 هم روانشناسان، پاول تیلیش و رولو می و اروین یالوم توانستند از طریق نوشته ها و آموزه های خود درمان اگزیستانسیال را به جریان اصلی وارد کنند که هم اکنون رولو می را پدر رواندرمانی اگزیستانسیال آمریکا میدانند.
این رویکرد عامه پسند بر نظریه های دیگر نیز تأثیر بسزایی گذاشت، از جمله لوگوتراپی، که توسط ویکتور فرانکل توسعه یافت و هم چنین روانشناسی انسانگرا.
چهار ترس و دغدغه یا دلواپسی غایی در روانشناسی اگزیستانسیالیستی
اروین یالوم بر این باور است که کشمکش های درونی انسان به موجب رویارویی با مفروضات مسلمی از هستی شکل می گیرند.
مفروضات هستی که با عنوان دلواپسی های غایی نیز شناخته می شوند شامل چهار فرض غیر قابل اجتناب پذیری مرگ، آزادی، انزوای وجود و بی معنایی هستند.
دلواپسی های غائی تشکیل دهنده بدنه درمان وجود هستند. این مفرضات در خصوص بسط یک رویه درمانی موثر هستند و یک چارچوب را در فهم مشکلات درمانجو برای درمانگر ایجاد می کنند.
بهتر است بدانید مکتب درمان وجودی، مفروضات مسلم هستی را به عنوان تناقض هایی قابل پیش بینی از ابعاد وجودی انسان نظیر معنوی، اجتماعی، شخصی و فیزیکی معرفی می کند.
احتمال می رود دلواپسی های غایی در وهله نخست غریب به نظر برسند. این مفروضات بخشی از زندگی بشر است. انکار این مفرضات سلامت عقل را به مخاطره می اندازد و در مقابل رویارویی با آن ها به مرور زمان به شکل شفابخش عمل می کند.
در واقع مواجه انسان با هر یک از دلواپسی های غایی زمینه را برای درون مایه ی تعارض پویای اگزیستانسیال مهیا می کند.
در روانشناسی وجودی یا اگزیستانسیالیستی چندین ترس و نگرانی غایی وجود دارد که افراد ممکن است با آنها دستوپنجه نرم کنند. چهار مورد اصلی این نگرانیها در اگزیستانسیالیسم شامل مواردی میشود که در ادامه آورده شده است.
1. مرگ
ترس از مرگ و جنبههای ناشناخته آنچه پس از مرگ اتفاق میافتد، یک نگرانی و اضطراب وجودی مهم بهشمار میآید. افراد ممکن است با ایده دشوار فانی بودن خود و ناپایداری زندگی دستوپنجه نرم کنند و دچار اضطراب وجودی شوند.
واضح ترین دلواپسی غایی مرگ است. مرگ را حقیقت هولناکی بر می شمارند که انسان را از آن گریز نیست.
به استناد از بیانیه های اسپیونزا ” همه چیز در تقلا زنده ماندن قرار دارد”. لذا آرزوی تداوم زندگی امر زمینه ساز شکل گیری تنش انسان و تعارض اگزیستانسیال می گردد.
مرگ به عنوان یک دلواپسی غایی بین آرزوی تداوم زندگی و آگاهی از اجتناب ناپذیری از مرگ قرار می گیرد.
2. انزوا یا تنهایی
احساس تنهایی یا قطع ارتباط با دیگران میتواند منشا ناراحتی وجودی شود. این مسئله شامل ترس از درک نشدن، پذیرفته نشدن یا عدم ارتباط معنادار با دیگران ظاهر شود. در اگزیستانسیالیسم این باور و اصل وجود دارد که همه انسانها در ذات و در نهایت تنها هستند و هر کس در آخر جهان برساخته خودش را دارد که این مفهومی دردناک و دشوار برای پذیرش شمرده میشود.
انزوا وجودی یکی از دلواپسی های غایی به شمار می رود. انزوا وجودی فراتر از انزوا فردی و درون فردی است.
انزوای وجودی حاکی از شکافی قطعی دارد که میان انسان ها وجود دارد. به هر میزان که انسان ها به یکدیگر نزدیک شوند، فاصله مشهود است. در واقع هر انسانی تنهایی به جهان هستی قدم می گذارد و تنهایی نیز آن را ترک می گوید.
بدین ترتیب تعارض اگزیستانسیال یک تنش بین آرزو های ما برای برقراری ارتباط و آگاهی از تنهایی مطلق می باشد.
3. پوچی یا بیمعنایی
ترس از زندگی بدون هدف یا معنا، یک دغدغه وجودی رایج است. افراد ممکن است اهمیت اعمال، روابط و وجود خود را در مواجهه با دنیایی به ظاهر بیتفاوت یا آشفته زیر سوال ببرند. احساس پوچی مفهومی است که تقریبا تمام انسانها آن را تجربه میکنند و اضطراب وجودی آزاردهندهای بهشمار میرود.
یکی از مفروضات مسلم هستی، بی معنایی یا پوچی می باشد. در طول زندگی بشر سئوالاتی اعم از چرا باید زندگی کنیم؟ اگر قرار است دار فانی را وداع بگویم، چرا به دنیا آمده ایم؟ معنی زندگی چیست؟ بهترین روش زندگی چیست؟ ذهنیت انسان را درگیر ساخته است.
بی شک عدم وجود هدف سبک زندگی را بی معنا جلوه می دهد. بدین ترتیب ضرورت دارد هر فردی با هدف از قبل تعیین شده، در راستای ساختن معنای زندگی گام بردارد.
با این وجود آیا می توان از طریق معنایی که برای زندگی در نطر می گیریم، اساس مورد نیاز برای امید به زندگی را فراهم کنیم؟ این تعارض به معمای خلقت در جست و جوی معنا باز می گردد که درون جهانی خالی از معنا نهادینه شده است.
4. آزادی
مسئولیت و بار آزادی در روانشناسی وجودی نیز منشا دیگری از اضطراب وجودی است. این ایده که افراد قدرت انتخاب کردن و شکل دادن زندگی خود را دارند هم میتواند قدرت ببخشد و هم طاقتفرسا باشد؛ چراکه منجر به ترس از تصمیمگیری اشتباه یا ناتوانی در به عمل در آوردن پتانسیلهای خود میشود. در اگزیستانسیالیسم انگشت اتهام تمام اشتباهات و انتخابهایمان، به جز دوران کودکی، به خودمان برمیگردد.
نظریه اگزیستانسیال، آزادی را فاقد ساختار خارجی بر می شمارد. آزادی به عنوان یک دلواپسی غایی از قابلیت درک کمی برخوردار است.
در اکثر موارد انسان آزادی را بک مفهوم مثبت تلقی می کند. در تاریخ بشریت، انسان همواره در حسرت آزادی بوده است.
آزادی از منظر دلواپسی غایی یک مفهوم هراس انگیز دارد. در دیدگاه اگزیستانسیال آزادی حکایت از عدم وجود زمین زیر پای انسان دارد. وی زمین را حفره ای تهی و گودالی محسوب می کند.
بدین ترتیب رویکرد پویایی اگزیستانسیال بیانگر برخورد انسان با جهان ساختار یافته و امورات و آرزو های بی پایه است. بر این اساس هچ کس نمی تواند انسانی را به امری محکوم سازد.
سارتر درباره آزادی اذعان می کند که انسان دربرابر تمام فعالیت هایی که انجام می دهد و حتی کار هایی که انجام نمی دهد، مسئول است.
این دغدغهها و اضطرابها در روانشناسی اگزیستانسیالیسم نقشی اساسی دارند، زیرا جنبههای بنیادین وجود انسان و چالشهایی را که افراد در مسیریابی زندگی با اصالت و هدفمند با آن مواجه هستند، را برجسته میکنند.
اهداف روان درمانی اگزیستانسیالیسم
روان درمانی مردم را تشویق می کند تا نه تنها با مسائل عاطفی پیش رویشان روبرو و درگیر شوند بلکه مسئولیت تصمیماتی که باعث بوجود آمدن آن مشکل شده را هم بپذیرند.
به افرادی که تحت این نوع درمان قرار می گیرند، مهارت های پذیرش و غلبه بر ترس آموزش داده می شود.در طی این جلسات فرد می تواند کنترل زندگی خودش را بدست بگیرد و مسیر روشنی را برای آینده ترسیم کرده و برای رسیدن به اهدافش تلاش کند.از این طریق فرد احساس رهایی می کند و متوجه می شود که توانایی تغییر شرایط و غلبه بر ناراحتی را دارد.
اهمیت روان درمانی اگزیستانسیال
روان درمانی وجودی کمک کننده پذیرش ترس توسط انسان است. این رویکرد به موجب آموزش مهارت های مورد نیاز برای مبارزه با ترس از اهمیت گسترده ای برخوردار است.
درمانجو قادر است به اخذ جهت زندگی به تشکیل مسیر مد نظر بپردازد. با این عملکرد انسان به احساس رهایی دست می یابد و قابلیت غلبه بر یاس و ناامیدی را کسب می کند.
بدین ترتیب روان درمانی وجود با آموزش مهارت های مورد نیاز در رشد زندگی موثر است و به انسان در راستای از بین بردن ترس ناشی از مرگ کمک شایانی می کند.
درمان اگزیستانسیال چگونه کار میکند؟
درمانگرانی که درمان وجودی را انجام میدهند کمک میکنند تا بیماران به درون خود نگاهی عمیقتر داشته باشند و برنامههای خود را با نگاه به امکانات حاضر و نه بر مبنای گذشته بپذیرند.
درمانگران وجودی معتقدند که گذشته میتواند آموزنده باشد. با این حال، هدف این نیست که این گذشته به کاری که در حال حاضر انجام میدهید یا از زندگی میخواهید صدمهای بزند.
در عوض، درمانگران از بیماران میخواهند که از خلاقیت، عشق و سایر تجربیات تقویتکننده زندگی برای کمک به آنها در تصمیمگیری و تعیین رفتارهایشان برای آینده استفاده کنند.
در این روند، یک درمانگر امیدوار است که به بیمار خود کمک کند بیاموزد که بدون نگرانی از اضطراب یا ترس از بهم ریختگی زندگی خود، فکر کند و عمل کند.
در نهایت، هدف از درمان وجودی این است که به افراد کمک کند با وجود نگرانیهای طبیعی و ترس از این چهار مورد، معنای بودن خود را پیدا کند.
اگر افراد در این درمان موفق باشند، میتوانند زندگی واقعی و سرشار از عزتنفس و انگیزه شخصی داشته باشند. آنها همچنین میتوانند از روی افکار و هیجانات مثبت مسیر زندگی خود را انتخاب کنند، نه از روی ترس.
تکنیکهای روان درمانی اگزیستانسیال چیست؟
درمان وجودی را میتوان در هر نوع رواندرمانی گنجانید. تکنیکهای این فلسفه شامل مکالمه، گوشدادن، پاسخدادن به سوالات و تعامل با درمانگر در طی هفتهها و احتمالاً ماهها است.
اما درمان وجودی یا روان درمانی اگزیستانسیال بهجای درمان یک نشانه مانند اضطراب، تمرکزش را روی کل وجود فرد میگذارد.
مثلا درمان وجودی نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال اعتیاد به دلیل یکی از موارد ضروری با اضطراب و ترس دست و پنجه نرم میکنند.
در این صورت درمانگر وجودی میتواند به شخص مبتلا به سوءمصرف مواد با مواجه کردن وی با اضطرابهایش کمک کند.
آنها ممکن است به بیمار خود کمک کنند تا تشخیص دهد که چرا آن اضطراب و ترس احساس طاقتفرسایی در وی به وجود آورده و وی علاقه دارد برای فرار از آن به موادمخدر پناه ببرد.
حتی ممکن است سعی کنند بیماران را با تجربیاتی که باعث بهبود رفاه آنها میشود آشنا کنند. این تجربیات ممکن است شامل روابط مثبت اجتماعی، شجاعت پذیرش خود، رشد ابعاد معنوی و موارد دیگر باشد.
این تأیید و تعامل مثبت به درمانگر کمک میکند تا فرد را به مسئولیت متفکرانه راهنمایی کند. مهم نیست که تکنیک خاصی وجود داشته باشد یا نه، هدف در درمان وجودی این است که افراد بتوانند رشد کنند و زندگی، خواستهها و کنجکاوی خود را بدون ترس از موانع ذهنی ارائه شده در آغوش بگیرند.
هدف این نوع درمان پرداختن به موضوعات مربوط به همدلی، بودن در اینجا و اکنون و حتی رویاهایی است که میتواند خیالات ناخودآگاه را با کمک یک درمانگر وجودی منعکس کند.
به گفته یالوم، درمانگران وجودی بهعنوان «همسفرانی» تصور میشوند كه میتوانند همدلی و حمایت لازم را برای تصمیمگیری مناسب بهبیمار اعطا کنند.
روان درمانی اگزیستانسیال برای چه کسانی مفید است؟
برای افرادی که دوست دارند علت درگیری های درون روانشناختی خود و تصمیماتی که منجر به وضعیت فعلی شان شده را بدانند، روان درمانی وجودی می تواند بسیار مفید باشد.
خیلی از مشکلات رفتاری و روانی وجود دارد که با این روش ، بخوبی و با موفقیت درمان می شود.مثل افسردگی، اضطراب، اعتیاد، استرس پس از سانحه، تجاوز، سوء استفاده های جنسی از کودکان، خشونت های بین فردی و …
درمان اگزیستانسیال برای کسانی که دچار بحران وجودی هستند و احساس می کنند که امنیت ، هویت و … آنها تهدید شده، مناسب است. چنین تهدیدهای وجودی ممکن است ماهیتی جسمی، اجتماعی، عاطفی یا معنوی داشته باشد و به خود شخص، دیگران، جهان و برداشت هایی که ما از زندگی داریم، مربوط باشد. آنها، احساس ایمنی و رضایت خاطر ما را متزلزل کرده و ما را مجبور می کنند که عمیق ترین عقاید یا ارزشهایمان را زیر سوال ببریم و بهشان شک کنیم.
طیف گسترده ای از مشتریان، از کودکان گرفته تا افراد مسن ، زوج ها ، خانواده ها یا گروه ها می توانند با این روش تحت درمان قرار بگیرند.
از نظر درمانگران اگزیستانسیال، وجود انسان، به ذات خود، دائماً در حال تغییر یا تبدیل شدن است و ما به طور طبیعی چنین چالش ها یا بحران های وجودی ای را در طول عمر تجربه می کنیم که می تواند هم به عنوان یک گذرگاه خطرناک تلقی شود و هم فرصتی برای رشد و تحول.
_________________________________________________________
مقالات دیگر