نظریه اشپیتز چیست؟
مقالات
نظریه اشپیتز چیست؟
1403/03/27 نویسنده : روان بوک

نظریه اشپیتز چیست؟

رنه اشپیتز(به انگلیسی: Rene Spitz) زاده(۱۸۸۷-۱۹۷۴مرگ)، در سال 1887 در وین تولد یافت و تحصیلات خود را در پزشکی در بوداپست به اتمام رساند. پس از آن تحت نظر فروید به روان تحلیل گری روی آورد. او در سال 1938 به آمریکا رفت و در آنجا به عنوان طبیب، روان تحلیل گر، استاد و پژوهنده به فعالیت های گوناگون دست زد.

نظام روان تحلیل گری اشپیتز
اشپیتز به بررسی تحول کودک در دو سال اول زندگی علاقه مند بود و پژوهش های خود ر ا در محیط های عینی و بدون هیچگونه دستکاری نظیر شیرخوارگاه، پرورشگاه، کانون های فرزند خواندگی و ..... انجام می داد. نظریه اصلی او در خصوص روابط شیی (موضوعی) بود که در کنار آن به آسیب شناسی روابط مادر- کودک و بیماریهای روانی طفل و همچنین رواندرمانی پیشگیری نیز علاقه داشت.
اشپیتز با توسل به روش مشاهده مستقیم اطفال و یا بررسی های طولی و عرضی ، سعی در شناخت روند تکامل طفل و کسب بینش در خصوص آینده فرد داشت .
دو مفهوم عمده در نظام اشپیتز، نشانگرها و سازمانگرها هستند.
1- نشانگرها، رفتارهای خاصی هستند که تحول از یک مرحله به مرحله دیگر را نشان می دهند. نشانگرها، آشکار کننده موجودیت سازمانگرها هستند. از جمله نشانگرها می توان به ترس از غریبه، دلهره هشتمین ماه و .... اشاره کرد.
2- سازمانگرها، مفهومی است که اشپیتز از جنین شناسی به عاریت گرفته است. در واقع، اشپیتز الگوی پدید آیی بدنی را به حوزه تحول روانی گسترش داده است. سازمانگرها، لحظات حساس تکاملی طفل هستند که بوجود آمدن، شکل و زمان پیدایش آنها نقش مهمی در تکامل روانی طفل دارد. سازمانگرها، فرایندهای روانی هستند که بصورت مستقیم قابل مشاهده نبود و لازم است که آنها را از طریق نشانگرها ردیابی کرد. (منصور و دادستان، ;1383 اشپیتز، 1956 به نقل از خورسند، 1356).
اشپیتز معتقد بود که ایجاد روابط مناسب موضوعی در اولین سال حیات کودک ، شرط اصلی توانایی وی برای برقراری روابط بین انسانی و انتقال آنها به دوران جوانی و بزرگسالی است . بعبارت دیگر ، یک رابطه موضوعی طبیعی ، تنها شرط یک تکامل روانی هنجار است .

نظریه اشپیتز
نظریه اشپیتز مبتنی بر ارائه مراحل پدید آیی روابط شیی است که سه مرحله را در بر می گیرد:
1-مرحله بدون موضوع یا مرحله بدون شی (ناموضوعی)
2- مرحله در راه موضوع یا در راه شی (پیش موضوعی)
3- مرحله شی لیبیدوئی به معنای دقیق کلمه
مرحله اول : مرحله بدون موضوع یا مرحله بدون شی
این مرحله دوره زمانی تولد تا 3 ماهگی را شامل شده و ویژگیهای زیر را در بر می گیرد:
- فقدان هر گونه ادراک، فعالیت و کنش وری سازمان یافته (بی تمایزی1)
- عدم تمایز جنبه روانی و بدنی
- عدم درک محیط
- غفلت کودک از جهانی که او را احاطه کرده و ناتوانی در شناسایی شی لیبیدوئی
- فقدان فعالیت روانی و در هم ریختگی و عدم تمایز حالات عاطفی طفل
- عدم تمایز بین قسمت های مختلف بدن
شباهت با مرحله خود دوستداری نخستین فروید: بنابر نظر فروید، کودک در مرحله خود دوستداری نخستین (مرحله وابستگی لمسی از دیدگاه آبراهام)، نمی تواند پستان مادر را به عنوان یک چیز خوب درک کند بلکه آن را جزئی از بدن خویش می پندارد.
تحول کودک در این مرحله به شرح ذیل می باشد:
کودک به محرکهای ناخوشایند با منشا درونی (نظیر گرسنگی و تشنگی) یا بیرونی (نظیر سر و صدا، نور، دما و ....) که از حد آستانه ای وی بالاتر می روند، از راه یک فرایند برون ریزی (فریاد و....) واکنش نشان داده تا آرامش خود را بازیابد. در این موقعیت، مادر با ارضای نیازهای درونی کودک و یا جدا نگهداشتن وی از محرک های بیرونی ناخوشایند، در تامین آرامش او سهیم می گردد. این محرک ها در ابتدا برای کودک ناشناخته هستند و به تدریج با افزایش رشد و رسیدگی، ظرفیت روانی ثبت محرک ها در او ایجاد می شود. علاوه بر این، رابطه متقابل مادر و کودک که از یک زنجیره ناگسسته عمل - عکس العمل - عمل تشکیل شده، به وی کمک می کند که به نوعی کار آموزی بپردازد که به هماهنگی، توحید یافتگی و ترکیب ادراک منتهی می شود.
در این مرحله، پوزه یا ناحیه ی دهانی کودک اهمیت ویژه ای دارد چه آنکه بوسیله این ناحیه است که کودک ادراک یک محرک بیرونی مانند سرپستان یا پستانک را بر اساس همخوانی آن با ارضای سریع نیاز تغذیه (محرک با منشا درونی) بازشناسی می کند.
این کام یافتگی در میدان دیداری کودک به چهره ای وابسته می شود که اثر آن را در خاطر نگه می دارد. حفره دهانی، سرچشمه دریافت های حسی و تجارب است. کودک با تغذیه شدن، سرپستان یا پستانک را در دهان خود حس می کند و چهره مادر را می بیند. این دو ادراک همزمان، اعم از اینکه بر اثر تماس یا با فاصله تشکیل شده باشند، اجزا کامل کننده تجربه واحدی هستند.
این دو نوع ادراک، یعنی لمس دهانی ناپیوسته و ادراک دیداری پیوسته نامتصل، امکان گذار تدریجی از جهت یابی از طریق لامسه به سوی جهت یابی از طریق ادراک فاصله دار را فراهم آورده و بدین ترتیب است که "پایداری موضوعی" و تشکیل شی در کودک آغاز می شود.
مرحله دوم : پیش موضوعی یا مرحله در راه شی
این مرحله دوره زمانی 3 تا 6 ماهگی را شامل شده و ویژگیهای زیر را در بر می گیرد:
-کودک در این مرحله، هنوز یک شخص را بعنوان شی لیبیدوئی ادراک نمی کند و در راه تشکیل شی گام بر می دارد.
- نشانگر و سازمانگر این دوره "پاسخ با لبخند" است که کودک به چهره های انسانی اعم از آشنا یا نا آشنا لبخند می زند. در واقع کودک به یک علامت و نه یک شی واقعی لبخند می زند. علامت در اینجا ناحیه ای از چهره انسان شامل پیشانی، چشم و بینی است که از روبرو در مقابل طفل قرار گرفته و دارای حرکت باشد.
اهمیت ایجاد مرحله پیش موضوعی و نتایج استقرار آن به شرح ذیل می باشند:
-کودک از درک محرک های درونی به سمت درک محرک های بیرونی پیش می رود.
- از آنجایی که کودک می تواند چهره های انسانی را بازشناسی نماید لذا ردهای حفظی پدید می آیند.
- تشکیل ردهای حفظی حکایت از آن داشته که دستگاه روانی به هشیار، نیمه هشیار و ناهشیار تقسیم شده است.
-کودک می تواند برای مدتی اصل لذت را به سود اصل واقعیت در حالت تعلیق قرار دهد.
- جدایی من و بن حاصل شده است و یک بن نوخاسته شروع بکار می کند.
- ظهور پاسخ با لبخند، آغاز روابط اجتماعی انسان است و مبنای کلیه روابط اجتماعی بعدی را تشکیل می دهد.
مرحله سوم : مرحله شی لیبیدویی به معنای دقیق کلمه
ویژگی عمده این مرحله که از 6 ماهگی به بعد ایجاد می شود ، پیدایش سازمانگر روانی مهم ، ترس از غریبه یا تعبیر اشپیتز ، دلهره " هشتمین ماه" است که طفل در هنگام مواجهه با یک چهره غریبه و بیگانه از خود .
علائمی از دلهره ، اضطراب و ترس را نشان می دهد . این رفتارها حکایت از آن دارد که طفل ، مادر را به عنوان یک موضوع لیبیدویی کامل بازشناسی کرده است و چون تصویر آن فرد غریبه با تصویر طفل از مادر همخوانی نداشته ، لذا دلهره و ترس طفل را فرا می گیرد . مادر یک موضوع لیبیدویی به معنای دقیق کلمه است و نه تنها در بخش دیداری بلکه در بخش عاطفی نیز مطرح می باشد .
تحولات کودک در این مرحله :
1- در زمینه بدنی ، میلینی شدن رشته های عصبی باعث می شود که دستگاه حسی بتواند بر ادراکات محدود و کانونی شده تسلط یابد .
2- در سازمان یافتگی روانی ، امکان برون ریزی تنش های عاطفی بصورت هدایت شده و عمدی میسر می گردد .
3- کودک در بخش های مختلف شناختی ، ادراکی ، حرکتی ، هیجانی به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نظیر تمیز بین چیزهای بی جان ، بروز هیجانی مانند حسادت ، خشم ، شادی ، و ظرفیت ایجاد فکر جدید ، دست می یابد.
4- برخی از مکانیسم های دفاعی در این مرحله ، مثل همسان سازی و تقلید ظهور پیدا می کند . فرایند ظهور این مکانیسم ها بدین صورت است که ، در اواخر سال اول ، بتدریج مادر با قدغن کردن های خود و با حرکت سر به علامت نفی و گفتن نه ، حدود استقلال کودک را مشخص می کند . آنچه برای کودک رخ می دهد تعارضی است بین دلبستگی به مادر خویش و ترس از ناخوشایند جلوه کردن برای مادر . لذا از مکانیسم دفاعی همسان سازی استفاده می کند . این مکانیسم دفاعی را آنا فروید ، همسان سازی با پرخاشگری می نامد حال آنکه اشپیتز آن را همسان سازی با ناکام کننده می نامد .
5- تغییر عمده دیگر در این مرحله ، دستیابی کودک به سازمان گر روانی " تسلط بر نه " است که سزآغاز ارتباطات کلامی است و شروع یک دوره لجبازی را نیز همراه دارد .

نکات کلیدی
از نظر اشپيتز، نشانگر گشتالتي، شامل پاسخ نوزاد به قسمتي از چهره انسان است.
به عقيده اشپيتز، لبخند اولين سازمانده رواني، دلهرهي هشتمين ماه، دومين سازمانده رواني و تسلط بر كلمه « نه » سومين سازمانده رواني است.
راساس ديدگاه اشپيتز، محروميت عاطفي جزئي موجب افسردگي اتكايي، و محروميت عاطفي كامل موجب دق و رنجوري مي شود.

_________________________________________________________

مقالات دیگر

     

     

     

     

نظرات

درج نظر

عبارت امنیتی