هیجان چیست؟ نحوه مدیریت هیجان
هیجان چیست؟
هیجان نوعی احساس یا موقعیت است که در آن پر از نشاط و شادی یا آشفتگی و تنش میشوید. این احساسات کمی عمیقتر از دیگر حسهای درون انسان هستند و فرد را تشویق به تصمیمگیری در لحظه میکنند. با توجه به اینکه این تصمیمات عجولانه احتمالا پیامدهای زیادی دارد افراد باید هیجانات خود را کنترل کنند. مدیریت و کنترل هیجان ازجمله مهارتهای نرمی است که میتوانید با کمک متدهای مختلف به آن مسلط شوید.
مولفه های هیجان
هیجان از ۳ مؤلفه تشکیل شده است:
مؤلفه شناختی:
افکار، باورها و انتظاراتی که نوع و شدت یک رفتار هیجانی را تعیین میکنند. چیزی که باعث میشود شما از شدت ترس جیغ بنفش بکشید، ممکن است برای فرد دیگران کاملاً عادی باشد.
مؤلفه فیزیولوژیک:
که در ارتباط با تغییرات جسمی در بدن است. تغییراتی مانند افزایش ضربان قلب یا افزایش تعداد تنفس از جمله این تغییرات هستند.
مؤلفه رفتاری:
که به حالتهای مختلف بروز هیجانات اشاره میکند. حالتهای چهره یا حرکات مختلف بدن، تغییر لحن و آهنگ صدا همگی از جمله تغییراتی هستند که شاهد بروز آنها به همراه هیجانات مختلف هستیم.
اهمیت هیجان
اما اهمیت هیجانها و نقش آنها در زندگی ما چیست؟ بسیاری از ما خاطراتی را از دوران کودکی به یاد میآوریم که مثلاً زمین خوردهایم یا از چیزی شدیداً ترسیدهایم و بیاختیار زیر گریه زدهایم یا جیغ کشیدهایم.
معمولاً واکنش اطرافیانمان در این لحظات چیزی مشابه «گریه نداره که! دخترم خیلی قویه، گریه نمیکنه» بوده است. اما باید بدانیم چنین واکنشهایی منجربه سرکوب هیجانات و عدم تخلیه صحیح آنها میشود و در آینده میتواند اثرات نامطلوبی بر روی سلامت روان فرد داشته باشد.
برای اینکه بدانید در چنین موقعیتهایی با کودکانتان چگونه برخورد کنید و کنترل هیجان خود را به دست بگیرید، میتوانید از کتاب چگونه با کودکمان صحبت کنیم چگونه به او گوش کنیم کمک بگیرید.
هیجانات به ما کمک میکنند تا:
در موقعیتهای حساس بخشی از فشار روانی درونی خود را تخلیه کنیم.
بتوانیم با بهرهگیری صحیح از هیجانهایمان بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنیم و احساساتمان را بروز دهیم.
با موقعیتهای مختلف سازگار شویم و واکنشهای درستی نسبت به اتفاقات محیط پیرامونمان نشان دهیم.
انواع هیجان
شاید برایتان جالب باشد که بدانید هیجان دو نوع مختلف دارد که هر یک از این انواع، با ویژگیهای خاصی شناخته میشوند.
هیجان را میتوان در دو نوع بررسی کرد:
۱. هیجانات اولیه
۲. هیجانات ثانویه
هیجانات اولیه
هیجان اولیه به هیجاناتی گفته میشود که همه ما به طور آنی و بدون یادگیری قبلی آن را تجربه میکنیم. در واقع هیجانات اولیه فطری و برای همه افراد یکسان هستند و آموخته نمیشوند.
مثلا همه ما در برابر از دست دادن یک عزیز و مسئله سوگ، غمگین میشویم. البته نظر روانشناسان درباره پنج هیجان اولیه با یکدیگر متفاوت است اما تقریبا همه آنها بر پنج هیجان غم، شادی، ترس، خشم و نفرت توافق دارند.
بهطور کلی محققان ۶ احساس اولیه را معرفی کردند که در زیر به آنها اشاره کردیم.
عصبانیت
انزجار
ترس
شادی
ناراحتی
غافلگیری
اما بعدها به این فهرست احساس افتخار، شرمندگی و خجالت نیز افزوده شد.
هیجانات ثانویه
هیجانهای ثانویه، در واقع واکنشهای هیجانی نسبت به هیجانات اولیه هستند. یعنی هیجانات ثانویه در پی هیجانات اولیه و در واکنش به آنها بروز میکنند.
مثال ساده درباره هیجانات ثانویه این است که ما هیجان حسادت را که نوعی هیجان ثانویه است، در پی احساس خشم یا نفر نسبت به یک نفرت تجربه میکنیم. یا این حسادت گاهی ناشی از ترس از دست دادن ما در مقابل دیگران است. حتی امکان دارد که هیجان ثانویه، در پی ترکیب چند هیجان اولیه رخ دهد.
ویژگی های هیجان در روانشناسی
هیجان روی کل بدن تاثیر دارد
هیجان نیز مانند دیگر احساسات در مغز آغاز میشود و با اینکه نوعی تغییر روحی است روی کل بدن تاثیرات مختلفی میگذارد. بسیاری از مردم تجربه معدهدرد، عرق کردن کف دست، افزایش فشار خون و همچنین گاهی لرز و ضعف را در موقعیتهای هیجانانگیز یا ترسناک داشتهاند. اینها نمونهای از واکنشهایی هستند که بدن در برابر این حالت روحی از خود نشان میدهد.
در واقع هیجان شرایط برانگیختگی روحی است. «برانگیختگی» (Arousal) معمولا زمانی اتفاق میافتد که بدن مواد شیمیایی خاصی را در مغز آزاد میکند تا به تحریک احساسات بپردازد و کنترل آگاهانه و آمادگی لازم برای انجام کارها را در شخص ایجاد کند. در این حالت برخی هورمونها و غدد درونریز و بهویژه آدرنالین تحریک میشوند که در این راستا جریان اکسیژن و گلوکز افزایش مییابد، مردمک چشم بازتر میشود (میتوانید بهتر ببینید) و سیستمهای غیرفوری نظیر گوارش و سیستم ایمنی را سرکوب میکند. این سیستم عصبی سمپاتیک مغز است که باعث به وجود آمدن برانگیختگی در انسان میشود. ازجمله نشانههای بیرونی این حالت میتوانیم به افزایش ضربان قلب و تنفس سریع و تعریق اشاره کنیم.
هیجان موقتی است
ذهن و بدن ما دائم تغییر میکنند. بهطور مثال فشار خون و دمای بدن ما در تمام ساعات روز ثابت نیست و مدام تغییر میکند. با وجود این تغییرات، بدن میتواند کمی ثبات را در خود ایجاد کند که این ثبات با بروز هیجان از بین میرود. وقتی بدن متوجه این هیجانها میشود حتی پس از فروکش کردن آن، به مدتی زمان نیاز دارد تا به حالت متعادل همیشگی بازگردد. این که این زمان چقدر باشد به سطح هیجان شخص بستگی دارد.
تحقیقات نشان میدهند که اگر هیجان زیادی را بهصورت ناگهانی تجربه کنیم این تغییرات تا ۲۰ دقیقه در بدن پایدار میمانند. اما نکته مهم این است که هیجان، احساسی موقتی است و مانند برخی احساسات دیگر برای طولانیمدت با ما همراه نمیشود.
انسان را به فعالیت وامیدارد
وقتی بدن درگیر هیجان میشود بهترین موقع برای انجام کاری اثربخش است زیرا هنگامی که کسی هیجانزده میشود احساس قدرت میکند و از مهارت تصمیم گیری خود به شکل مطمئنتری استفاده میکند. معمولا افراد هیجانزده ترجیح میدهند که در این موقعیتها بهسرعت تصمیم بگیرند و حتی اگر این تصمیم اشتباه باشد در آن لحظه برایشان اهمیتی ندارد. در این حالت شخص صرفا قدرت انتخاب دارد اما مهارتی در انتخاب درست نخواهد داشت.
در واقع افراد در حالت هیجانزدگی رفتار متفاوتی نسبت به موقعیتهای دیگر دارند و احساسات بر تفکرات منطقی آنها غلبه میکنند. مانند نکته قبل، در بازاریابی تلاش اصلی افراد این است که مشتری را هیجانزده کنند زیرا میدانند هیجان چیست و با کمک آن مشتری را به خرید محصولاتشان ترغیب کنند زیرا در این حالت احتمال موفقیت آنها و در نهایت فروش بیشتر افزایش مییابد.
مهارت مدیریت هیجان چیست؟
مدیریت هیجان مهارتی است که با کمک آن، به افراد و اتفاقات اطراف خود واکنشهای سازندهای نشان میدهید. در صورتی که مدیریت این حجم از احساسات را در دست بگیرید در محیطهای کاری و انواع روابط خود انتخابهای منطقیتر و روابط موثرتری خواهید داشت.
پرورش این مهارت نیاز به تمرین و زمان دارد اما در صورت دستیابی به آن نتایج مثبتی را در زندگی حرفهای خود مشاهده میکنید. به عبارتی دیگر مدیریت هیجان قدرتی است که با استفاده از آن در موقعیتهای مختلف پاسخهای احساسی خود را تنظیم میکنید. این احساسات کلیدیترین بخش هوش هیجانی هستند.
علت عدم کنترل هیجان چیست و چه نشانه هایی دارد؟
افرادی که قادر به کنترل و مدیریت هیجان خود نیستند، در مواجهه با موقعیتهای حساس، واکنشهای نامناسب و افراطی از خود نشان میدهند.
در برخی موارد ناتوانی در کنترل هیجان میتواند به دلایل طبیعی مثل استرس و اضطراب، خستگی، فشار کاری زیاد و مواردی از این دست باشد. در این راستا رفع مشکلاتی مانند اضطراب و کاهش فشار روانی میتواند در مدیریت هیجان بسیار مؤثر باشد. کتاب ذهن رها از اضطراب نیز در این مسیر راهنمای شما خواهد بود.
در پارهای از موارد هم مشکلات روانشناختی مانند اختلال نقص توجه و بیشفعالی، اختلالات سازگاری یا اختلالات اضطرابی میتوانند باعث ناتوانی در کنترل هیجان شوند.
مواردی که نشاندهنده ناتوانی در مدیریت هیجان هستند، عبارتند از:
احساس تحت فشار بودن به خاطر حجم هیجانهای منفی
ناتوانی در توصیف هیجانات خود
توسل به روشهای نادرست برای مدیریت هیجانات مانند سیگار کشیدن
عدم درک درست هیجانات خود
مهارت های اصلی مدیریت هیجان
برای آنکه مهارت مدیریت هیجان را در خود پرورش دهید باید مهارتهای کلیدی دیگری را نیز در خود بپرورانید. در ادامه ۵ مورد از مهمترین مهارتهای پیشنیاز مدیریت هیجان نظیر خودآگاهی را معرفی میکنیم تا ابتدا آن ها را تقویت کنید و بعد به سادگی هیجان درونتان را کنترل کنید.
۱. خودآگاهی
خودآگاهی یعنی از نقاط قوت و ضعف خود مطلع باشید و بدانید که چه چیزهایی احساسات شما را تحت تاثیر قرار میدهند. در این حالت متوجه میشوید که چگونه به مدیریت هیجانات خود در موقعیتهای مختلف بپردازید. همچنین میآموزید که در مواجهه با موقعیتهای مختلف واکنشهای بهتری از خود نشان دهید. بهطور مثال اگر مهارت مدیریت زمان را در پرورش دهید و کارهایتان را عقب نیندازید در ساعتهای کاری دچار اضطراب نمیشوید.
با توجه به این موضوع با کمک انواع برنامهریزی با آرامش و اعتماد به نفس به انجام وظایف خود مشغول میشوید. بهمرور که به نیازها و عادتها خود آگاهی کامل پیدا کنید و در جهت رفع آنها بکوشید به درجهای میرسید که به آن خودشکوفایی میگویند.
۲. بازخورد دادن
اگر مهارت بازخورد دادن را داشته باشید ریشه اصلی احساسات خود را در هر موقعیت یا نسبت به افراد دیگر درمییابید. در این حالت میتوانید با جداسازی احساسات از موقعیت به حل اختلاف میان خود و دیگران بپردازید. بهطور مثال اگر روزی که در شرکت نبودید همکارانتان تصمیم به انجام کاری گرفتهاند و اکنون شما از آنها ناراحت هستید باید با دقت به بازخوردهای خود، مشخص کنید که از این تصمیم ناراحت هستید یا از اینکه در مراحل آن حضور نداشتید احساس ناراحتی میکنید. درک و شناخت علت اصلی این ناراحتی به شما در مدیریت هیجان ناخوشایندتان کمک میکند و میتوانید برخورد مناسبتری با همکارانتان داشته باشید.
۳. پذیرش
یکی از کلیدیترین مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت هیجان این است که احساسات واقعی خود را بپذیرید. وقتی این احساسات را بشناسید و آنها را بپذیرید در موقعیتهای مهم، خیلی سریع میتوانید کنترل آنها را در دست بگیرید و روی موضوع دیگری متمرکز شوید. یادگیری پذیرش احساسات به شما کمک میکند که با دیگران همدلی بیشتری داشته باشید و بتوانید احساسات آنها را درک کنید. به این ترتیب در بروز سوءتفاهمها، برخوردهای خارج از کنترلی از خود نشان نمیدهید و به احساسات طرف مقابل نیز به اندازه خودتان احترام میگذارید.
۴. دیدگاه
اگر طرز تفکر و دیدگاه خود را گسترش دهید در موقعیتهای مختلف بهتر درک میکنید که هیجان چیست و کنترل آن را به دست میگیرد. بهطور مثال فرض کنید که قرار است که در جمعی از افراد آشنا و غریبه سخنرانی کنید و اضطراب زیادی دارید. حال خوب است که کمی به طرز تفکرتان در این موقعیت توجه کنید. در واقع کمی از خود فاصله بگیرید و بعد موقعیت را بسنجید. در این حالت میبینید که سخنرانی عمومی، در کل فرایند تنشزایی است و هرکسی جای شما باشد مضطرب میشود. حتی حرفهایترین سخنرانها هم در این شرایط کمی استرس دارند و همیشه سعی میکنند که از تکنیکهای کاهش استرس کمک بگیرند تا با آرامش بیشتری به فعالیت خود ادامه دهند.
این دیدگاه به شما یادآوری میکند که به احساسات خود پاسخهای درست و سالمی بدهید تا آنها نیز به شما در انجام امور کمک کنند. در واقع نباید به این نتیجه برسید که استرس و هیجان نشانه ضعف شما است. اتفاقا همین هیجان است که کمک میکند ارائه بهتری داشته باشید و تماشاگران را جذب خود کنید اما اگر خود را موضع ضعف ببینید هیچ اعتماد به نفسی برای تعامل با حضار نخواهید داشت و در مجموع سخنرانی خراب میشود.
۵. همدلی
همدلی یعنی خود را به جای دیگران بگذارید و احساسات آنها را در موقعیتی که هستند بهدرستی درک کنید. بهکار بردن همدلی در محیط کار باعث میشود که ارتباط موثری با همکارانتان برقرار کنید و از مهارت حل اختلاف برای رفع کدورتهای احتمالی بهره ببرید. وقتی بدانید هیجان چیست و نشانههای آن را در خود یا دیگران بیابید در کنترل آن موفقتر عمل میکنید زیرا با خنثی کردن این به حفظ صلح و آرامش درونتان کمک میکنید.
در نظر داشته باشید که مهارتهای بالا برای سرکوب هیجان به کار نمیروند زیرا هیجان احساس بدی نیست و اگر کنترل شود اتفاقا در جهت پیشبرد اهدافتان به شما کمک میکند زیرا بروز هیجان اجازه خمودی را نمیدهد و عملگراتر از قبل خواهید شد. مهارتهای بالا برای شناخت بهتر احساسات درونی و به کار بردن آنها در موقعیتهای مختلف است و اگر آنها را تقویت کنید برای مدیریت هیجانهایتان با مشکل مواجه نمیشوید.
کدام هیجان ها، هیجان منفی هستند؟
به هیجاناتی مانند:
اضطراب
افسردگی
خشم،
حسادت
احساس گناه
ترس
و غم
هیجان منفی گفته میشود. نکتهای که نباید از آن غافل شد این است که هیچ یک از هیجانات ما از جمله هیجانات منفی، به خودی خود، بد یا غیرطبیعی نیستند.
اینکه ما در برخی موقعیتها عصبانی یا غمگین شویم کاملاً طبیعی است. اما اگر توانایی کنترل هیجان خود را از دست بدهیم و بگذاریم این هیجانات بیش از حد معمول ادامه یابند یا بر ما اثر بگذارند، آنگاه برایمان مشکلساز میشوند.
۵ راهکار کنترل هیجان منفی
در ادامه به ۵ روش عملی برای کنترل هیجان و مقابله با پیامدهای منفی این هیجانات اشاره میکنیم:
هیجانات خود را بشناسید
شناخت هیجانات خود و آگاهی از رفتارهای خود در هنگام بروز یک هیجان خاص، میتواند در کنترل هیجان و مدیریت رفتارها غلط احتمالی بسیار مؤثر باشد.
همچنین میتوانید با بررسی موقعیتهایی که در آنها از خود رفتار هیجانی نشان دادهاید، محرکهای هیجان را شناسایی کنید و در صورت امکان از مواجهه با این محرکها اجتناب کنید.
به تبعات رفتار هیجانی خود فکر کنید
به این فکر کنید که اگر هر محرک کوچکی بتواند شما را از کوره به در ببرد، چه خواهد شد. اگر بر سر همسرتان، فرزندتان، یا حتی مدیرتان فریاد بکشید چه عواقبی در انتظار شماست؟
اگر تبعات و پیامدهای رفتارهای آنی و هیجانی خود را بشناسید و مسئولیت مشکلات حاصل از رفتار خود را بپذیرید در کنترل و مدیریت هیجان خود موفقتر خواهید بود.
احساسات خود را به رسمیت بشناسید
به یاد داشته باشید که در فرایند کنترل هیجان، هدف شما تنظیم و مدیریت هیجان است نه سرکوب آن. به همین دلیل همواره باید احساس خود، چه خشم باشد چه اندوه، را به رسمیت بشناسید و اجازه بروز به آن بدهید.
احساسات خود را ثبت کنید
با نوشتن رفتارهای هیجانی، احساساتی که تجربه کردهاید و عواملی که باعث بروز آن احساسات شدهاند، بهتر میتوانید ریشههای رفتاری خود و الگوهای رفتاری مخرب را کشف کنید.
به علاوه نوشتن احساسات باعث میشود بار روانی حاصل از اتفاقات کمتر شود و احتمال بروز رفتارهای هیجانی در موقعیتهای مشابه کاهش یابد.
روشهای جایگزین برای بروز احساساتتان را بیاموزید
به جای اینکه بر سر مدیرتان فریاد بکشید، سرتان را در بالش فرو ببرید و تا میتوانید فریاد بکشید! در یک موقعیت سخت کاری، هر چقدر هم که حق با شما باشد، فریاد کشیدن بر سر دیگران دردی را دوا نمیکند.
بنابراین سعی کنید در لحظه بروز رفتارهای هیجانی، روشهای دیگری را امتحان کنید. از نفس عمیق کشیدن، نوشیدن آب و رفتن به هوای آزاد غافل نشوید.
_________________________________________________________
مقالات دیگر